my-ayer

my-ayer

my-ayer
my-ayer

my-ayer

my-ayer

چرا مشاوره روانشناسی اهمیت دارد؟

باید پذیرفت که مشکلات، جزء جدایی‌ناپذیر زندگی بشر است. برخی معتقدند، مشکلاتی که در زندگی برایشان به وجود می‌آید، باید خودشان به‌تنهایی سر و سامان دهند، در حالی که این دیدگاه نادرست است.
چرا مشاوره روانشناسی اهمیت دارد؟
زیرا در دوره‌ای که فراوانی اندیشه‌ها و تنوّع سلیقه‌ها وجود دارد، بسیار دور از ذهن است که خود انسان بتواند به‌تنهایی از پس آن‌ها بر بیاید. ما در جهانی زندگی می‌کنیم که همه روزه به دنبال تغییر و تحوّل است. انسان نمی‌تواند به تنهایی و بدون کمک گرفتن از دیگران، برنامه‌ریزی دقیق داشته باشد و زندگی خود را پیش ببرید.

 انسان تنها موجودی است که با هم‌نوعان خود به تبادل نظر می‌پردازد و برای شناخت و حلّ مشکلات خودش با آنان مشورت می‌کند. راهنمایی و مشورت در طولِ زندگی آدمیان مطرح بوده است. 

با توسعة علوم انسانی و رشد علوم رفتاری در جامعه، به علوم روان‌شناسی و روان‌پزشکی توجه ویژه‌ای شد. امروزه راهنمایی و مشاوره به صورت حرفه‌ای برای کمک به افراد جامعه مطرح می‌شود. 

افرادی که در شیوة تربیت فرزندان، سازگاری با محیط، تصمیم‌گیری، روابطِ خانوادگی، مهارت‌های اجتماعی و شیوة زندگی مشکلاتی دارند، مشاوره به این افراد کمک می‌کند تا راهِ حلّ مناسبی برای مشکلاتشان بیابند.

امروز بشر در دورة پیچیده‌ای زندگی می‌کند؛ یکی از مشخصات این دوره، تخصصی شدن مسائل و وابستگی افراد به یکدیگر جهت استفاده از تخصصشان، برای تداوم یک زندگی متعادل است. لذّت بردن از زندگی شخصی و رشد و تعالی شخصیت، شکوفا نمودن استعدادها و ارضای نیازها، اعم از نیازهای اولیة جسمانی، نیاز به امنیّت و آرامش، نیاز به دوست داشتن و دوست داشته شدن، نیاز به احترام و نیاز به شکوفایی در دنیای امروز فرایند ساده‌ای نیست؛ انسان در تمام این مراحل، به داشتن مشاور روانشناسی و مشاوره کردن نیازمند است.

 مشکلات روحی- روانی، اقتصادی، مشکلات تحصیلی، موضوع مسکن، ازدواج و اشتغال جوانان از جملة این مشکلات بشمار می‌رود. در جامعه کنونی که انسان‌ها با انواع استرس‌های شغلی و اضطراب‌های متعددی از جمله، مواجه هستند، باید بیاموزند که چگونه با این عوامل سازگار شده و با شناخت بیشتر، رفتارهای خود را مطابق با الگوها و هنجارهای اجتماعی تطبیق دهند تا بتوانند با دیگران روابط اجتماعی مطلوبی برقرار سازند.

امروزه نیز به دلیل پیچیدگی جوامع بشری،‌ افراد به نحوی با مشکلات روانی خود و یا کسانی که در ارتباط با آنان هستند، روبه‌رو می‌شوند. کودکان و نوجوانان از اخلاق و برخورد والدین در رنج هستند؛ والدین از ناسازگاری، طغیانگری، پرخاشگری و رفتارهای نابهنجار کودکان و نوجوانان خود ناراحت و در غم و اندوه به سر می‌برند. در مدارس، دانش آموزان زیادی وجود دارند که کم و بیش دارای مشکلات روانی می‌باشند؛ در خانواده‌ها، بسیاری از همسران به دلیل مشکلات روانی خود، همسر و یا هر دو، زندگی آرام و لذت‌بخشی ندارند و زمینة ناراحتی‌های فرزندان را نیز فراهم می‌سازد؛ بنابراین، هر شخصی در ابعاد گوناگون زندگانی فردی، به راهنمایی و مشاوره نیازمند است.

 ما در انجام کارهای خود؛ مانند تحصیل، شغل، ازدواج و ... در وهله اول؛ بهترین راهکارها را مورد بررسی قرار داده و از نیروی عقل استفاده می‌کنیم. امّا مسئله اینجاست که برای اینکه در به‌کارگیری عقل و اندیشه دچار لغزش نشویم، بهتر است قبل از انجام هر تصمیمی، با مشاوران مجرب مشورت کنیم؛ زیرا همة ما نیاز داریم که تا با معیارهای دیگری که دربارة مشکلمان داریم، آشنا شویم و نظرهای آن‌ها را هم بشنویم تا بتوانیم آن موضوع را به خوبی تحلیل کنیم. استفادهِ از تجربه‌ها و اطلاعات افراد مجرب، به ما کمک می‌کند تا از عملکردِ خود نتایج بهتری بگیریم. مشاوره در سه مرحلة مهم زندگی عبارتند از:

۱- انتخابِ رشتة تحصیلی و در پایان تحصیلات، انتخابِ شغل.

۲- تشکیلِ خانواده.

۳- تربیتِ فرزند و ارتباط با خانواده

گاهی اوقات ما در طول زندگی، با کسی مشکلی نداریم و از کسی هم ناراحت نیستیم ولی حال خوبی را در خود احساس نمی‌کنیم. این بدان خاطر است که با خودمان درگیر شده‌ایم. بهتر است بگوییم با خودمان قهر هستیم؛ از خودمان خسته شدیم و نمی‌دانیم علت آن چیست؟ شما فکر می‌کنید در این زمان باید چه‌کار کرد. به خصوص زمانی که فکر می‌کنید خودتان باعث مشکلات نبوده‌اید و مقصر هم نیستید. به‌نوعی شما خود را یک قربانی به‌حساب می‌آورید؟ مثلاً قربانی مشکلات خانوادگی، بیماری‌های موروثی، اتفاق‌های غیرقابل پیش‌بینی و... اگر شما هم این مشکل را دارید، باید بدانید مشکل شما تا حدود زیادی قابلِ حل است و بهتر است هرچه زودتر با یک متخصص مشورت کنید.

چرا اغلبِ مردم، به مشاوران متخصص مراجعه نمی‌کنند؟

در کشور ما، اغلب مردم ترجیح می‌دهند مشکلاتشان را خودشان حل کنند تا اینکه با مشاوری در میان بگذارند. واقعاً چرا اغلب مردم تمایلی به استفاده از مشاوران روان‌شناسی و روانپزشکان ندارند. این موضوع علت‌های فراوانی دارد که آن‌ها را می‌توان به سه قسمت تقسیم نمود:

۱- ناآگاهی برخی از مشاورین نسبت به حرفة خود و نداشتن شرحِ وظایف درست برای یک مشاور مجرب.

۲- ناآگاهی و نداشتن باور مراجعه‌کننده برای مشورت و مشاورة خود.

۳- تصورات خرافی برخی مردم از رفتن نزد مشاور یا روان‌پزشک.

۱- ناآگاهی برخی مشاورین از حرفه خود و نداشتن شرح وظایف درست برای یک مشاور مجرب

در کشورهای غربی، نه تنها در زمینة مسائل خانوادگی و روان‌شناسی بلکه در سایر موارد نیز برای حلِ مشکلات خود به مشاور و متخصص مربوطه مراجعه می‌کنند. امّا بر اساس تجربیاتی که در ایران داشته‌ایم، علت اصلی «بی‌میلی مردم»، خود مشاورین هستند. بسیاری از مردم تمایل زیادی دارند تا برای حل مسائلشان به مشاور مراجعه کنند. بارها مشاهده کرده‌اید که شخصی وارد اتوبوس یا تاکسی می‌شود و بدون شناخت قبلی، با شما یا راننده و یا دیگر سرنشین‌ها درد دل می‌کند؛ زیرا بسیاری از مردم علاقه دارند که مسائل و مشکلات خود را صریح و روشن بیان کنند. اغلبِ مردم، حرف‌ها و درد دل‌هایشان را در سینه نگه نمی‌دارند و دوست دارند که با هرکسی درد دل کنند. البته این عمل کار درستی نیست، بلکه آن‌ها باید یاد بگیرند حرفشان را کجا و به چه کسی بگویند. برای این کار و حلِ مشکلات خود، بهتر است به مشاور و متخصص مربوطه مراجعه کنند. امّا مشاور توانمندی که شرایطشان را باور داشته باشد، پیدا نمی‌کنند. آن‌ها مطمئن نیستند که به همین راحتی بتوانند مشاوری پیدا کنند که قادر به حل مشکلاتشان باشد. با احترام به همگی مشاورین و روان‌شناسان، معتقدم تعداد مشاورینی که مردم با تمام وجود باورش داشته باشند، کم هستند. «باور» در انسان‌ها نیروی قدرتمندی است. درکِ باورها، کار مشاوران و متخصصان را برای حل مشکلات بسیار آسان می‌کند.

بنابراین در بخش نخست باید گفت، برای بهبود این مشکل، این مشاورین هستند که باید حداقل در حد و اندازه‌های باورهای آن‌ها عمل کنند. ما مردم بسیار مهربان و باشعوری داریم، آن‌ها به‌راحتی می‌توانند تشخیص دهند که آیا فلان مشاور قادر است مسائلشان را حل و فصل کند یا خیر. متأسفانه برخی از مشاورین نشانه‌های خوبی برای تقویت باورهای مردم از خود بروز نمی‌دهند. بایست باور کنیم که برخی از برخوردهای ابتدایی می‌تواند مراجعین را از این‌گونه ارتباطات ناامید کند. برای مثال ممکن است یک مشاور از نظر توانایی‌های تخصصی فوق‌العاده خوب باشد و بتواند مشکل مردم را حل کند، امّا وقتی او در برخورد با فرد مراجعه‌کننده قرار می‌گیرد، به علت خستگی و یا هر دلیلِ دیگر، چهرة عبوس خود را به فرد منتقل می‌کند، این پیام روشن را به مخاطبین خود می‌دهد که لطفاً با وجود همه توانایی‌هایم به من نزدیک نشوید و مرا باور نکنید؛ من مشاورِ خوبی نیستم، چون حتی از تقدیم یک لبخندِ ساده به شما ناتوانم، پس چگونه می‌توانم با شما ارتباط برقرار کرده و حال شما را بهتر کنم.

همیشه باورهای عمیق یک مراجعه‌کننده، راهِ درمان مشکلات او را به شدت هموار می‌سازد؛ بنابراین بهتر است قبل از آنکه روشِ درمانی خود را آغاز کنیم، باورهای او را نسبت به خودمان بیشتر و مطلوب‌تر کنیم. سپس در ادامة جلسات هفتگی، می‌توانید روش‌های خود را نیز برای حلِ مشکل او به‌کار ببندید. وقتی مراجعه‌کننده‌ای با باورِ عمیق نسبت به یک مشاور، به او مراجعه می‌کند، بهبودی بسیار سریع و شگفت‌آور اتفاق می‌افتد؛ بنابراین نباید مردم را مقصر بدانیم، آن‌ها مشاوری را می‌خواهند که بتوانند او را درک کنند یا باورش داشته باشند.

این گروه از مشاوران باید این پرسش کلیدی را از خود بپرسند که: چرا با داشتن مدرکِ دکترای تخصصی در حوزة روان‌پزشکی و یا روان‌شناسی، قادر به حلِ مشکلات مردم نیستند؟ اگر ضعف در کیفیت آموزشی دانشگاه‌ها، کتاب‌های دانشگاهی و یا استادان این رشته‌هاست، باید مسئولان مربوطه چاره‌ای بیاندیشند و اگر هم ضعف در خودشان است، موقتی مشاوره دادن را رها کرده و به فکر تقویتِ توان تخصصی خود باشند و پس از آنکه مهارت لازم را کسب کردند،  اقدام به مشاوره نمایند. چنین مشاورانی یا فرصت کافی برای یافتن راهِ حل ندارند و یا نمی‌خواهند به خود زحمت بدهند و در رابطه با مراجعه‌کنندگان به بررسی راهکارهای گره گشا بپردازند. برخی هم متأسفانه مراجعه‌کنندگان را صندوقِ پول‌شمار خود می‌بینند. گاهی لازم است یک مشاور، ساعت‌ها و روزها به بررسی مشکل مراجعه‌کننده بپردازد. نباید فراموش کرد که او به امید حلِ مشکلش به ما پناه آورده است و تا زمانی که مشکل او را با اعماق وجودمان لمس نکنیم، قادر به حل آن نخواهیم بود.

اگر قرار باشد یک روان‌پزشک یا روان‌شناس، به‌صورت غیرمسئولانه عمل کرده و صورت مسئله را پاک کند، مشاوره دیگر چه ارزشی دارد. اینکه بتوانید به‌عنوان یک مشاور خانواده، امید به زندگی را به دیگران هدیه کنید، حسِ بسیار خوبی است که با هیچ لذّتی جایگزین نمی‌شود. بهترین حالت برای یک «مشاور» این است که شب‌ها با خیالی آسوده از حل مشکلات مردم، سر بر بالین بگذارد؛ امّا اگر این مشاورین نمی‌توانند یا نمی‌خواهند این لذت‌ها را بچشند، مشکل خودشان هستند و مردم دیر یا زود به ناتوانی آن‌ها در حل مشکلاتشان پی خواهند برد، و در نهایت یک مشاورِ خوب نباید مسئولیت خود را در قبال تعهدات خود نسبت به مراجعه‌کننده فراموش کند. وجدان کاری و داشتن اعتقادات قوی عوامل اصلی یک درمانگر است. اگر چیزی به جز رضایتِ خدا و بنده‌اش در هر کاری باشد، آن کار نتیجه‌اش شکست و تباهی است.

۲- ناآگاهی و باور نداشتن مراجعه‌کننده به فواید مشورت

شاید شما هم دیده یا شنیده‌اید که وقتی به شخصی پیشنهاد می‌کنند تا برای مشاوره به نزد یک روان‌شناس یا روان‌پزشک برود، در پاسخ می‌گوید: «روانی خودتی نه من»؛ برخی از افراد هم در جامعه هستند که همیشه خودشان را علامه می‌دانند و فکر می‌کنند در تمامی زمینه‌ها درست فکر می‌کنند و درست تصمیم می‌گیرند و درست عمل می‌کنند. شاید شما نیز با این‌گونه افراد برخورد داشته‌اید که وقتی به آن‌ها پیشنهاد می‌کنید تا به نزد مشاور بروید، یک‌باره جلوی شما می‌ایستد و می‌گوید: من همه آن‌ها را درس می‌دهم، روان‌شناس‌ها چیزی نمی‌دانند؛ یا برخی از افراد را می‌بینم که «خود درمان‌گر» هستند و برای هر بیماری، داروی سر خود می‌خورند و به هر کسی هم که احساس می‌کنند مشکلی دارد، دارو تجویز می‌کنند.

۳- تصوّرات خرافی برخی مردم از رفتن نزد مشاور یا روان‌پزشک

برخی از افراد در جامعه معتقدند که مشاور، روان‌شناس و روان‌پزشک مساوی است با: قرص و کپسول و خواب. تا می‌گویید برای مشاور و یا درمان نزد دکتر یا مشاور بروید، می‌گوید: من که مریض نیستم، می‌خواهی مرا قرص بدهید که دائم در خانه بخوابم.

علت تمامی موارد فوق، ناآگاهی مردم و فرهنگِ غلط رایج در بین آن‌هاست؛ در اینجا بهتر است از رسانه‌ها، رادیو، تلویزیون و روزنامه‌ها کمک گرفت؛ برنامه‌های گوناگونی پخش و این موضوع در میان جامعه فرهنگ‌سازی شود. البته شاید بهتر باشد که این فرهنگ‌سازی از خانه و خانواده و دبستان شروع شود و آن‌قدر تکرار شود تا این فرهنگ در میان مردم نهادینه گردد؛ تا همان طوری که برای مسائل حقوقی خود به دنبال وکیل می‌روید، برای مسائل و مشکلات خانوادگی و تحصیلی و شغلی و... به دنبال یک مشاور خانوادگی باشید.

تعریف مشاور

مشاور از تمامی فعالیت‌های اخلاقی تشکیل یافته است که در آن مشاور متعهد، تلاش می‌کند تا به آن دسته از رفتارهایی بپردازد که بتواند به حل مشکلات و مسائل او منجر شوند. مشاوره به رابطة حرفه‌ای بین یک مشاور آموزش‌دیده و مراجع دلالت دارد. این رابطه معمولاً میان دو نفر است. اگر چه بعضی مواقع مشاوره با بیش از دو نفر صورت می‌گیرد. این رابطه برای کمک کردن به مراجعان، برای درکِ نظرات آنان در مورد محیط زندگی خود و شناختِ راهی برای رسیدن به اهداف انتخاب شده فردی، از طریق انتخاب راه‌های سنجیده و حلِ مشکلات هیجانی و میان فردی برگزار می‌شود.

اهداف مشاوره

در تعاریف بیان شده که «مشاوره» به فرد کمک می‌کند تا خود را بشناسد. هدف از اینکه فرد خود را بشناسد این است که با این شناسایی به‌صورت انسانی مؤثرتر و خلاق‌تر و در نتیجه شادمان‌تر درآید و بتواند به‌صورت فعّال‌تر در اجتماع ظاهر گردد. افزایش رشدِ شخصی و روانی فرد در مسیر رشدِ اجتماعی است. بدین طریق مشاوره و راهنمایی دارای دو هدف است:

۱- هدف آنی: هدف آنی راهنمایی کمک و راهنمایی فرد در حلِ مشکلات تحصیلی، خانوادگی و شغلی است که این را علاج واقعه قبل از وقوع می‌دانند و باعث جلوگیری از اتلاف سرمایة مادی و معنوی فرد در راهی ناشناخته می‌شود.

۲-هدف غایی: فرد خود قادر باشدیا بتواند با بینشِ صحیح به حلِ مشکلات خویش پرداخته و عاقلانه رفتار نماید. این است که راهنمایی آنی شرط لازم و مکمّل راهنمایی غایی و نهایی است.

فواید مشورت کردن

۱- بهترین شناختن منافع و مصالح و راهِ تأمین آن‌ها و در نتیجه سرعت در حل مشکلات؛

۲- رشد اندیشه و قدرتِ تدبیر؛

۳- پی بردن به نقص و نارسایی فکر شخص (تواضع در فکر) و مصون بودن از غرور و استبداد؛

۴- شناسایی افراد شایسته، خوش فکر و مبتکر؛

۵- شخصیت دادن به افراد و به دنبال آن رشد شخصیت اجتماعی؛

۶- ایجاد هماهنگی و وحدت در مقام اندیشه و عمل و جلوگیری از اختلافات نظری و عملی؛

7- زنده کردن حسِ همکاری و هم یاری در افراد؛

8- کاهش میزان خطا و لغزش و همچنین مصون ماندن از حسد دیگران در صورت پیروز شدن در کار.

ویژگی‌های یک مشاورِ خوب

امام على (علیه‏السلام) فرموند: «خَیْرُ مَنْ شاوَرْتَ: ذَوُوالنُّهى وَالْعِلْمِ وَأُولُوالتَّجارِبِ وَالْحَزْمِ»؛ بهترین کسانى که با آنان مشورت مى‏کنى، صاحبان خرد و دانش و تجارب و دوراندیشى‏اند.(غررالحکم، ج3، ص428)

مهمتر از اصل «مشورت»، شناختن و یافتن مشاوران خوب و شایسته است ولى این «خوبى» و «شایستگى» در مشاوره چیست؟ 

معیار آن کدام است؟ تأثیر ویژگی‌های اخلاقی در فرایند مشاوره؛ در دنیای معاصر و ناتوانی و محدودیت انسان در دستیابی به تمام امکانات و اطلاعات کمی و کیفی، نقش راهنمایی و مشاوره از برجستگی خاصی برخوردار است، لذا انسان جهت رفع احتیاجات و برآوردن نیازهای روحی و جسمانی خود به مشاوره و راهنمایی نیاز دارد.

مزایای استفاده از نوروفیبدک برای سلامتی مغز چیست؟

فرضیه نوروفیدبک این است که مغز با برق کار می‌کند و اگر ولتاژ این برق کمتر یا بیشتر از حد استاندارد باشد شخص دچار آسیب می‌شود.

برای همین مغز را بررسی کردند و امواجی را در مغز شناختند به نام‌های:

  • آلفا
  • بتا
  • گاما
  • دلتا و
  • فتا

این مسئله مثل برق شهری است.

یعنی در برق شهری در ایران اگر ولتاژ بیشتر از ۲۲۰ ولت یاشد وسیله را می‌سوزاند و اگر کمتر باشد وسیله کار نمی‌کند.

حالا ما باید وسیله‌ای را داخل مغز بگذاریم که بتواند این ولتاژ را کنترل کند تا بیشتر یا کمتر نشود و در دامنه استاندارد بماند.

نوروفیدبک در فارسی به معنی «پسخوراند زیستی» است

سپس نام‌های دیگری گذاشتند مثل ورزش مغز، آینه مغز، تمرین ذهنی و… تا معنی کار روانی از روی این درمان برداشته شود.

بنابراین سخت‌افزارهایی تعبیه کردند که امواج مغزی را ثبت می‌کند و کار نوار مغز را انجام می‌دهد.

بعد از آن به راه‌هایی رسیدند که بتوانند امواج مغزی را تجزیه و تحلیل کنند.

مثل اینکه ما روبروی آینه ایستاده باشیم هرچه آینه صاف‌تر باشد بهتر و با کیفیت‌تر نشان می‌دهد.

سیستم نوروفیدبک را به مغز می‌دهیم در واقع این آینه را در برابر مغز قرار می‌دهیم تا بتواند خودش را ببیند

برای مغز این کار لذت‌بخش است سپس امواج گرفته شده از مغز وارد کامپیوتر می‌شوند.

بنابر موج هر شخصی، یک سری تنظیماتی صورت می‌گیرد و دستگاه بنا به آن امواج گرفته شده از شخص تکلیفی به مغز می‌دهد.

مثلا در کامپیوتر به شخص نشان می‌دهیم که سه قایق انیمیشن وجود دارد.

که یکی خود شخص است و دو تای دیگر رقبای او هستند ما به فرد می‌گوییم که باید راهی پیدا کنید که سرعت قایق را بیشتر کنید.

اگر بتواند که باید آن را تکرار کند و اگر نتواند باید با تمرکز و آرامش به صفحه مانیتور نگاه کند.

مغز بعد از چند جلسه خودش را هماهنگ می‌کند.

یعنی مغز در آن واحد باید تعادل خود را حفظ کند تا صحیح به مقصد برسد.

از آن به بعد خود فرد به این نتیجه می‌رسد که دیگر می‌توانم خودم را کنترل کنم و به کمک کسی احتیاج ندارم که همه این‌ها با تمرین امکانپذیر است.

این تمرین‌ها در فرد شرطی‌سازی می‌شود و در تمام موارد زندگی می‌تواند به کار بگیرد.

خدمات نوروفیدبک در مراکز مشاوره ای مانند کلینیک روانشناسی دکتر فرناز فریدی ارائه می شود.

منبع: سایت روانشناسی ویکی روان