my-ayer

my-ayer

my-ayer
my-ayer

my-ayer

my-ayer

افسردگی شغلی چیست؟ پیشگیری و درمان افسردگی شغلی

افسردگی شغلی یکی از آن حالت هایی است که زیاد سراغ می آید و میتواند دلایل بسیاری هم داشته باشد. خیلی از افراد جامعه امروز ما افسردگی شغلی را تجربه کردند و تمام ساعات روز با آن بوده اند.

افسردگی شغلی چیست؟

 

اما زمانی که با اختلال افسردگی شدید زندگی می‌کنید، به احتمال زیاد ناراحتی، خستگی و بی علاقگی نسبت به زندگی روزمره را برای مدتی طولانی تجربه خواهید کرد.

این ها علائمی هستند که در خانه تجربه می‌کنید، اما اختلال افسردگی شدید اغلب با شغلی که تمرکز کامل شما را می‌طلبد و به هشت یا چند ساعت در روز نیاز دارد، ناسازگار است.

بسیاری از مردم وقتی احساس بدبختی می‌کنند، به کار کردن روی می آورند.

در یک نظرسنجی، ۲۳ درصد از کارگران گفتند که در مرحله‌ای از زندگی خود دچار افسردگی شده‌اند.

کمتر از نیمی از آنها وقت خود را برای رسیدگی به شرایطشان صرف کرده بودند و به همان منوال ادامه دادند.

هنگامی که دچار افسردگی شغلی هستید، دشوار است که عضو سازنده تیم خود باشید

به احتمال زیاد کلی کار را از دست می دهید ، یا در دفتر، کار کمتری انجام می دهید زیرا خیلی خسته و بی تحرک هستید یا نمی توانید تمرکز کنید.

علت بروز افسردگی شغلی چیست؟

 

دلایل بسیاری برای بروز افسردگی شغلی وجود دارد، اما استرس مربوط به کار یکی از عواملی است که باید آن را بررسی کرد.

افسردگی در محل کار شرایط دشواری برای تشخیص دارد، حتی اگر در گذشته به طور حرفه‌ای تشخیص‌ داده شده باشد.

علائم جسمانی افسردگی شغلی کدامند؟

 

اگر فکر می‌کنید که ممکن است از آن رنج ببرید، یاد بگیرید که چگونه افسردگی شغلی را تشخیص دهید و با شناسایی این علائم، آن را تشخیص دهید:

•           کمبود خواب خوب شبانه

•           قادر نباشید که صبح از خواب برخیزید

•           بی حالی یا عدم نشاط در طول روز

•           پرخوری یا برعکس، غذا نخوردن از علائم افسردگی کاری هستند

•           درد و ناراحتی هایی که قابل توضیح نیست.

•           حرکت کندتر از حد معمول

•           افزایش مصرف الکل

علاوه بر این علائم جسمی، افسردگی می تواند بر روی رفتار، افکار و مدیریت احساسات شما تأثیر بگذارد.

علائم روحی رفتاری افسردگی شغلی

 

سایر علائم مبنی بر اینکه ممکن است دچار یک دوره افسردگی شوید عبارتند از:

•           سریعتر از حد معمول دچار اضطراب یا اشک ریختن می شوید

•           داشتن احساس انزوا از دوستان، خانواده و همکاران

•           از دست دادن میل جنسی

•           عدم لذت بردن از چیزهایی که قبلا دوست داشتید

•           صحبت کردن دشوار است

•           از دست دادن اعتماد به نفس

•           داشتن یک چشم انداز تاریک از آینده

•           عدم تمرکز

مقابله با افسردگی در محل کار

 

اولین قدم برای مقابله با افسردگی شغلی شناخت آن است.

افسرده بودن همیشه دائمی نیست و اگر به درستی تشخیص داده شود، این علائم برطرف می‌شوند

شما باید به دنبال مشاوره روانشناس حرفه‌ای باشید و این در اغلب موارد به معنای رزرو قرار مشاوره روانشناسی است.

نگران از دست دادن زمان کاری برای انجام این امر نباشید.

این می‌تواند زمان مناسبی باشد که در طولانی‌ مدت با این مشکل مواجه شوید و در نتیجه از یک کار طولانی دیگر خودداری کنید چون به مشکلات اجازه داده‌اید تا از شما دور شوند.

یادتان باشد مشاوره روانشناسی هزینه نیست بلکه سرمایه گذاری است

راه درمان افسردگی شغلی چیست؟

 

اگر به دنبال کمک حرفه‌ای هستید، چندین مورد وجود دارد که می‌توانید برای مقابله با افسردگی به شما کمک کنند.

بسیاری به شما کمک می کنند تا عملکرد خوبی در محل کار داشته باشید. این نکات شامل موارد زیر است:

به طور منظم ورزش کنید

 

با ورزش کردن، بدن شما مواد شیمیایی طبیعی را آزاد می‌کند که می‌تواند حالت ذهن ودید مثبت‌ شما را بهبود بخشد.

پیاده‌ روی در یک مسیر یا شرکت در کلاس زومبا، سیلی از مواد شیمیایی خوب به نام اندورفین را در مغز شما پخش می‌کند.

ورزش می تواند استرس را کم کند، روحیه شما را بهبود ببخشد و اضطراب شما را آرام کمک کند.

رفع استرس از زندگی شما

این می تواند ارزیابی مجدد تعادل کار و زندگی شما یا مقابله با اضطراب ناشی از کار به روش های جدید باشد.

در تماس باشید

 

اگرچه ممکن است کار سختی باشد اما برقراری ارتباط با دوستان قدیمی و قابل اعتماد می تواند به شما در مقابله کمک کند.

یک تماس تلفنی کوتاه یا متن برای شروع کافی است.

مراقبت بهتر از خودتان یک راه درمان افسردگی شغلی است

اگر اجازه داده‌اید ظاهرتان از بین رود، پس سعی کنید با لباس پوشیدن هوشمندانه و آماده شدن با دقت برای کار، احساس بهتری داشته باشید.

به کار گیری یک رژیم غذایی سالم

 

بسیاری از متخصصان موافق هستند که تغذیه سالم می تواند فوایدی برای سلامت روان شما داشته باشد.

بهتر است با لیستی از غذاهای ضد افسردگی آشنا شوید.

روزهایی که احساس ناراحتی می‌کنید، تمایل بیشتری به غذاها دارید.

کوکی‌ها، شیرینی‌ها، شکلات و چیپس ها مزه خوبی دارند، اما تاثیر بسیار زیادی روی قند خون شما دارند.

نوشتن یادداشت های یادآوری

افسردگی می تواند باعث پریشانی شما شود.

بنابراین یک مکانیسم مقابله ای خوب، نوشتن چیزهای کلیدی روی یادداشت های چسبناک یا یک پد است.

الکل مصرف نکنید و از سمت دود نروید

 

الکل در کنار کافئین و تنباکو می‌تواند افسردگی را برای بسیاری از افراد به گونه‌ای بدتر کند پس مصرف هفتگی‌تان را کاهش دهید.

برای غلبه بر افسردگی کاری باید خود را در الویت قرار دهید

شغل شما مهم است، اما هیچ مهلت یا جلسه ای نباید بر سلامت روان شما اولویت داشته باشد.

اگر احساس بی‌ انگیزگی می‌کنید، نمی‌توانید بر روی وظیفه خود تمرکز کنید و نمی‌توانید کاری انجام دهید.

یک یا دو روز را برای تجدید قوا در نظر بگیرید. اگر با انرژی تازه و چشم انداز مثبت تر برگردید، برای خود و کارفرمای خود دارایی بسیار ارزشمندی خواهید بود.

کارتان را اولویت بندی کنید

 

ما در دنیایی زندگی می‌کنیم که “در حال حاضر به آن نیاز دارم”.

همه افراد همه چیز را همین امروز میخواهند و یا اینکه خواسته ای از دیروز داشتند

تلاش برای دستیابی به انتظارات غیر واقعی شخص دیگری (یا خود شما) فقط شما را برای شکست آماده می کند.

یک راه پیشگیری از افسردگی شغلی ایناست که با مدیران و همکاران خود در مورد آنچه می توانید و نمی توانید انجام دهید، بسیار واضح و روشن باشید.

استراتژی داشته باشید

 

برنامه کاری خود را آماده کنید تا زمانی که علائم افسردگی بروز می‌کند، به دنبال آن بروید.

اگر نمی توانید در دوره‌ های افسردگی تمرکز کنید، سعی کنید پروژه های بزرگ را به کارهای کوچک و قابل کنترل تقسیم کنید.

بعد از اتمام هر کدام، استراحت کنید.

یک متحد کاری پیدا کنید

افسردگی ممکن است رازی باشد که شما تنها با دوستان نزدیک و خانواده خود در میان بگذارید.

اما داشتن متحدی در کار که درک می‌کند چه چیزی می‌خواهید در حقیقت به شما کمک می کند.

تنظیم اهداف مشخص بهترین راه مقابله با افسردگی شغلی است

 

یکی از سخت‌ترین چیزهایی که در مورد افسردگی من وجود داشت این بود که تمرکز کردن برایم تقریبا غیر ممکن بود.

من باید اهداف بسیار روشنی برای خودم تعیین می‌کردم و در مورد آنچه قادر به انجام آن بودم واقع گرا باشم و باید این کار را به صورت روزانه انجام می‌دادم.

هیچ اشکالی ندارد، صحبت کنید

اگر کار بسیار دشوار است، یا اگر نیاز بیشتری به روزهای استراحت روانی دارید، با کارفرمای خود صحبت کنید.

در طی یک هفته دشوار، سرانجام به رئیسم گفتم که با افسردگی روبرو هستم

همراه با این نکات خودیاری، تشخیص بالینی افسردگی می‌تواند به این معنی باشد که از شما باید حمایت بیشتری شود.

درمان های معمول برای افسردگی شامل رفتار درمانی شناختی (CBT)، مشاوره روانشناسی، گروه درمانی و روان درمانی است.

با رژیم غذایی مراقبتی خود همراه شوید

داروهای ضد افسردگی و درمان تنها دو قطعه از یک استراتژی درمان افسردگی چند لایه است.

این اقدامات را در کارهای روزمره خود نیز بگنجانید:

به اندازه کافی بخوابید

 

وقتی خسته شدید جهان بسیار تاریک تر به نظر می رسد.

در یک ساعت معقول به رختخواب بروید و سعی کنید هر شب حداقل ۷ تا ۹ ساعت بخوابید حتی در آخر هفته.

استرس را کنترل کنید

هر مهلت زمانی و فشارهای زیاد در محل کار، باعث تشدید افسردگی می شود.

هر روز وقت بگذارید تا از استرس های روز فاصله بگیرید.

نحوه حمایت از کارمندی که دچار افسردگی شغلی است

 

همانطور که ذکر شد، ناراحتی‌های هر کس متفاوت است پس باید حواستان به همکارانتان باشد.

اما در اینجا چند روش سریع برای ارائه پشتیبانی و راهنمایی فرد مبتلا به افسردگی وجود دارد:

حمایت از پیشنهاد آنها و نشان دادن مراقبت و نگرانی واقعی به کارکنان کمک می کند تا بیماری خود را برطرف کنند.

انعطاف پذیر باشید

پس از شناسایی افسردگی یک کارمند، ممکن است انعطاف پذیری برای کمک و پشتیبانی از آنها لازم باشد.

به عنوان مثال، تغییر فضای کاری، تغییر زمان شروع یا پایان کار یا تنظیم مسئولیتهای آنها.

برنامه‌ریزی کنید

 

با کارمند خود صحبت کنید و بپرسید که چه چیزی به آنها کمک می کند تا به راحتی به کار خود ادامه دهند.

شما از نگرانی های آنها مطلع خواهید شد و نگرانی ها را کاهش می دهید.

یک محیط باز ایجاد کنید

اگر واضح باشد که کارمندان شما می‌توانند با هر گونه نگرانی به شما نزدیک شوند، این یک دلیل اضطراب کم است.

افسردگی می‌تواند مساله‌ای دشوار باشد بگذارید افراد بدانند که شما آنها را درک می‌کنید.

برای مقابله با افسردگی شغلی همکارتان باید بازخورد مثبت ارائه دهید

 

دستاوردهای مثبت را با یک تبریک ساده پاداش دهید. همکارتان شما از این فکر قدردانی خواهد کرد.

به حریم خصوصی آن‌ها احترام بگذارید

مهم است که هر گونه اطلاعاتی که درباره سلامت روانی یک کارمند دارید را حفظ کنید، و این شامل افسردگی نیز می‌شود.

صحبت با سایر همکاران باعث نمی شود که کارمندان به شما اعتماد نکنند بلکه چنین کاری می تواند بر سلامت روان آنها تأثیر منفی بگذارد.

اگر به کسی نیاز دارید تا در مورد نگرانی های خود صحبت کنید، با بخش منابع انسانی صحبت کنید.

آنها را تشویق به صحبت کنید

 

اگر گمان می کنید کارمند مبتلا به افسردگی است یا اینکه به شما اعتماد کرده است، او را ترغیب کنید تا با شما صحبت کند.

این امر منجر به درک بین شما و کارمندان خواهد شد و به تعیین گام‌های لازم برای کمک و حمایت از آن‌ها کمک خواهد شد.

خب راه های زیادی برای درمان یا پیشگیری از افسردگی شغلی وجود دارد که به تعدادی از آنها پرداختیم.

شما میتوانید با چند قدم ساده که در بالا به آنها اشاره شد کلا با افسردگی شغلی خداحافظی کنید.

اما اگر به هر دلیلی نمیتوانید به تنهایی مشکلات مربوط به افسردگی کاری را حل کنید و نیاز به یک همراه متخصص دارید، میتوانید از بخش مشاوره روانشناسی آنلاین سایت ویکی روان برای ارتباط با مشاورین و متخصصین روانشناس استفاده کنید.

تنها کافیست به صفحه مشاور مورد نظرتان بروید و وقت مشاوره آنلاین رزرو و تهیه کنید. اگر تجربه ای در مورد افسردگی شغلی داشتین در بخش کامنت ها با ما در میان بزارید.


منبع: افسردگی شغلی چیست؟ پیشگیری و درمان افسردگی شغلی

اختلال انباشت‌گری یا وسواس احتکار چیست؟

مشخصه اصلی اختلال انباشت‌گری (compulsive hoarding disorder) جمع‌آوری اقلامی است که به نظر می‌رسد ارزش چندانی ندارد و فرد آنها را دور نمی‌اندازد و در نهایت سبب اِشغال وسیع محل زندگی فرد می‌شود.


اختلال انباشت‌گری چیست؟


در ادامه دکتر شیرین آرین نژاد به بررسی و شرح کامل اختلال انباشت‌گری یا همان اختلال ذخیره سازی می پردازد.


با سایت روانشناسی ویکی روان همراه باشید.


انباشت‌گری وسواسی پدیده‌ای شایع و اغلب ناتوان‌کننده است که با تخریب در کارکردهایی مانند خوردن و خوابیدن و آراستگی همراه است و اکثر آنها رفتار خود را معقول و بخشی از هویت‌شان می‌دانند.


معمولاً اقلام شایع جمع‌آوری شده عبارتند از:


  • روزنامه‌ها
  • نامه
  • مجله
  • لباس‌های کهنه
  • کیف
  • کتاب
  • فهرست و یادداشت‌ها

خیلی وقت‌ها اختلال احتکار منجر به ضعف سلامتی و مشکلات بهداشتی می‌شود بخصوص زمان‌هایی که فرد شروع به جمع کردن اجساد حیوانات می‌کند.


علت بروز اختلال انباشت‌گری چیست؟


این اختلال ناشی از سه عامل زیر است:


این افراد انواع ترس وسواسی در زمینه از دست دادن اقلام مهم دارند که معتقدند ممکن است روزی در آینده به کارشان آید

افراد مبتلا به اختلال انباشت‌انگاری باورهای غلط درمورد اهمیت اموال دارند

آنها دلبستگی هیجانی به متعلقات دارند و دل کندن برای آنها بسیار دشوار است

پیش‌تر در نسخه چهارم راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی (DSM-4)، اختلال انباشت‌گری وجود نداشته و فقط انباشت‌انگاری یا احتکار یکی از ملاک‌های تشخیصی اختلال وسواسی- جبری بوده است.


ولی در نسخه پنجم راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی (DSM-5)، انباشت‌انگاری یا اختلال احتکار به عنوان یک اختلال مجزا معرفی شده است.


راه تشخیص اختلال انباشت‌گری


برای تشخیص این اختلال چند مشخصه اصلی لازم است.


اول اینکه جمع‌ آوری مقادیر زیادی از وسایلی که بی‌فایده به نظر می‌رسند یا اینکه ارزشی ندارند.


افراد مبتلا به وسواس جمع آوری نمی‌خواهند و نمی‌توانند هیچ کدام از لوازم خود را دور بیندازند حتی اگر کهنه، خراب و بدون استفاده شده باشند.


جمع‌ آوری وسایل بی‌ارزش باعث شلوغ شدن مفرط محل زندگی و در نهایت مانع از فعالیت‌های طبیعی می‌شود.


از علائم و نشانه های اختلال انباشت گری این است که گاهی میزان احتکار وسایل به حدی است که حتی راه رفتن در محل زندگی آنها به سختی اتفاق می‌افتد.


به علت انباشت‌گری ناراحتی و تخریب چشمگیری در عملکرد فرد اتفاق می‌افتد.


بدین معنا که جای وسایل ضروری خود را پیدا نمی‌کنند، دور و اطافشان بسیار نامرتب، شلوغ و کثیف شده و به کسی هم اجازه مرتب و تمیز کردن نمی‌دهند.


علت ابتلا به اختلال ذخیره سازی چیست؟


درباره علت اختلال انباشت‌گری اطلاعات زیادی وجود ندارد.


اما پژوهش‌های روانشناسی مشخص کرده که این اختلال یک جنبه خانوادگی دارد و تقریباً در ۸۰ درصد افراد مبتلا، دست یکی از بستگان درجه اول رفتارهای احتکار و ذخیره‌سازی دارد.


بیماری‌های همراه


اختلال انباشت‌گری ممکن است با سایر اختلالات مربوط به روان همراه باشد.


شایع‌ترین بیماری همراه و هم‌ ابتلایی در افراد مبتلا به اختلال احتکار، اختلال وسواسی- جبری است.


سایر بیماری‌های همراه عبارت است از:


  • اختلالات شخصیت (بخصوص اختلال شخصیت وابسته، اختلال شخصیت دوری‌ گزین، اسکیزوتایپی و پارانوئید)
  • اسکیزوفرنی
  • زوال ذهن
  • افسردگی
  • اختلالات خوردن
  • اختلالات مصرف مواد (بخصوص وابستگی به الکل)
  • دزدی وسواسی
  • و قمار بازی وسواسی
  • راه درمان اختلال انباشت‌گری
  • سلامت-روانی-آنلاین-و-تصویری


اختلال انباشت‌گری اختلالی مزمن و با سیری مقاوم به درمان است.


افراد مبتلا معمولاً خودشان به دنبال درمان نیستند مگر اینکه توسط اطرافیان با اصرار و زور برای درمان اقدام کنند


درمان وسواس جمع آوری وسایل دشوار است اما مؤثرترین نوع درمان برای این افراد درمان شناختی رفتاری است که شامل آموزش تصمیم‌گیری و طبقه‌بندی؛ مواجهه درمانی و خوگیری با دورانداختن و بازسازی شناختی است.


البته در کنار روان‌ درمانی می‌توان از درمان‌های دارویی مثل داروهای ضد افسردگی، مخصوصاً از گروه SSRIs کمک گرفت.


شما دوست عزیز میتوانید برای درمان اختلال انباشت‌گری و یا دیگر مشکلات مشابه خود از خدمات مشاوره آنلاین دکتر شیرین آرین نژاد در بخش مشاوره روانشناسی آنلاین سایت ویکی روان استفاده نمائید. تنها کافیست به صفحه ایشان در بخش مشاوره مراجعه و وقت جلسه ای را به صورت آنلاین رزرو نمائید.



منبع: اختلال انباشت‌گری یا وسواس احتکار چیست؟

درمان افسردگی با یوگا واقعیت دارد؟

مطالعات زیادی با استفاده از آزمایشات کنترل شده تصادفی برای بررسی رابطه یوگا و افسردگی انجام شده است. جالب است بدانید که آزمایشات کنترل شده تصادفی بهترین روش برای تأیید نتایج مطالعه هستند. بر اساس تحقیقات علم روانشناسی راه های زیادی برای درمان افسردگی با یوگا موجود می باشد که در ادامه به آنها می پردازیم.

راه درمان افسردگی با ورزش یوگا

با سایت مشاوره روانشناسی ویکی روان همراه باشید.

بر اساس مقاله سلامت روان هاروارد، مطالعات اخیر نشان می دهد که یوگا می تواند:

  • تاثیر استرس را کاهش دهید
  • به اضطراب و افسردگی کمک می کند
  • یک روش خود آرامش‌ بخش شبیه به مدیتیشن، تمدد اعصاب و ورزش می باشد.
  • انرژی را بهبود می بخشد.
یوگا یک تمرین بدنی است که شامل حالات مختلف بدن، تکنیک های تنفس و مراقبه است.

استفاده از یوگا ممکن است به درمان افسردگی و علائم شما مانند تمرکز و یا از دست دادن انرژی کمک کند.

موارد کاربرد یوگا درمانی برای غلبه بر افسردگی

بسیاری از افراد از یوگا درمانی برای کنترل موارد زیر استفاده می کنند:

مشکلات روحی و عاطفی مانند استرس، اضطراب یا افسردگی
شرایط و اختلالات مانند کمردرد مداوم
درد مزمن یا طولانی مدت
سلامت و رفاه عمومی
شما می‌توانید کلاسهای یوگا را در مراکز تناسب اندام، بیمارستان، مراکز اجتماعی و باشگاه های خصوصی محلی پیدا کنید.

کلاس‌ها می‌توانند سبک و یا چالش برانگیز باشند، بستگی به روش و سبک دارد.

یوگا می‌تواند در درمان افسردگی بسیار قدرتمند باشد پس حتم داشته باشید که درمان افسردگی با یوگا ممکن است.

استفاده از ورزش یوگا برای درمان افسردگی

حتی اگر در یوگا مهارت ندارید، ترکیب مدیتیشن و حرکت فیزیکی دو عامل مهم برای تسکین افسردگی را فراهم می‌کند.

مدیتیشن فرد را در لحظه نگه می‌دارد و به آن‌ها اجازه می‌دهد تا ذهن خود را پاک کنند.

حرکات کنترل‌ شده و متمرکز نیز به تقویت ارتباط ذهن و بدن کمک می‌کنند.

طبق یک مطالعه، تمرینات تنفس در کاهش علائم افسردگی موثر هستند.

یوگا ورزش مفیدی است زیرا روی تنفس عمیق و کنترل‌ شده تمرکز دارد.

یک سری مطالعات جدیددر مورد درمان افسردگی با یوگا به این نتیجه رسیده اند که یوگا را میتوان برای درمان افسردگی توصیه کرد.

داروهای ضد افسردگی درمان اصلی افسردگی هستند ، اما ممکن است برای همه بیماران مفید نباشد.

تخمین زده می شود که حدود ۱۰ تا ۳۰ درصد از بیماران مبتلا به افسردگی یا به داروهای ضد افسردگی واکنشی نشان نمی‌دهند یا فقط پیشرفت های خفیفی را تجربه می کنند که با عوارض جانبی شدید همراه هستند

با توجه به این موضوع، محققین به دنبال مداخلات جدیدی هستند که می‌توانند درمان‌های فعلی افسردگی را نیرومند کنند.

آیا یوگا می تواند انواع افسردگی را درمان کند؟

یوگا یک عمل ذهنی است که طی سالهای اخیر محبوبیت آن افزایش چشمگیری داشته است.

طبق آمار ارائه‌ شده از سوی مرکز ملی بهداشت مکمل و یکپارچه‌سازی، حدود ۱۳ میلیون بزرگ‌ سال در ۱۲ ماه گذشته مجموعا یوگا تمرین کرده‌اند.

در کشورهای پیشرفته از بین این افراد بزرگ‌ سال، ۵۸ درصد گزارش دادند که از تمرین یوگا برای کمک به حفظ سلامت و رفاه خود استفاده می‌کنند

کمر درد شدید و استرس از شایع‌ترین دلایل استفاده از یوگا هستند، اما مطالعات به طور فزاینده‌ای پیشنهاد کرده‌اند که یوگا می‌تواند برای کمک به درمان افسردگی مورد استفاده قرار گیرد.

در بیماران مبتلا به افسردگی، تمرین یوگای مبتنی بر تنفس، باعث کاهش علائم افسردگی در بیماران می‌شود.

هفته‌ای دو بار به مدت ۸ هفته، شرکت‌کنندهایی در جلسه یوگا هاتا شرکت داده شدند، این نوعی یوگا است که بر ترکیبی از تمرینات بدنی، مدیتیشن و تمرین های تنفسی تمرکز دارد.

محققان دریافتند که شرکت کنندگانی که قبل از شرکت در یوگای ۸ هفته‌ای افسردگی شدیدی داشتند، بعد از ۸ هفته، میزان افسردگی آنها کاهش قابل‌ توجهی داشت.

علاوه بر این، شرکت کنندگان از این تمرین‌ها لذت می بردند و از جلسات به عنوان ۹٫۴ در مقیاس ۱ تا ۱۰ امتیاز می گیرند.

در یک مطالعه دیگر در مورد درمان افسردگی با یوگا خانم سارا شالیت از دانشگاه بین المللی آلیانت در سان فرانسیسکو و همکارانش ۵۲ زن در سنین ۲۵ تا ۴۵ سال را انتخاب کردند و  بیش از نیمی از شرکت کنندگان را به مدت ۸ هفته در جلسات دو بار در هفته یوگا بکرام بطور تصادفی  شزکت دادند.

یوگا ممکن است افسردگی مزمن را کاهش دهد

یک مطالعه دیگر ارائه شده در این کنوانسیون نشان داد که یوگا ممکن است برای افسردگی مزمن و همچنین استرس و اضطراب نیز مفید باشد.

نینا ولبهر، نویسنده مطالعاتی، از مرکز روانپزشکی یکپارچه در هلند ، و همکارانش، ۱۲ بزرگسال را که تقریبا ۱۱ سال با افسردگی زندگی می کردند را انتخاب کردند.

در این مطالعه که بر روی درمان افسردگی با یوگا تمرکز داشت، هر شرکت کننده ملزم به شرکت در یک برنامه یوگا بود و  شامل یک جلسه یوگا ۲٫۵ ساعته یک بار در هفته، به مدت ۹ هفته بود.

میزان افسردگی، اضطراب، استرس، میزان تفکر و نگرانی قبل و بعد از برنامه یوگا و همچنین ۴ ماه بعد ارزیابی شد.

محققان دریافتند که افسردگی در طول دوره برنامه یوگا وجود داشت و این نتایج ۴ ماه پس از پایان برنامه باقی ماند.

افسردگی و یوگا درمانی

هر کسی که مبتلا به افسردگی شده باشد، با معیارهای تشخیصی آشنا خواهد شد و نقاط مشترکشان را با افرادی که از این بیماری روانی رنج می‌برند، به اشتراک می‌گذارند.

اما با وجود این، هنوز یک بیماری کاملا شخصی است و یوگا می تواند یک واکنش شخصی باشد، که هم ذهن و هم بدن رادرگیر می‌کند.

باید بدانید که تجربه افسردگی در افراد مختلف متفاوت است.

افسردگی می تواند به دلیل شرایط دشوار ایجاد شود، یا ممکن است دلیل مشخصی نداشته باشد.

همچنین، بیماری ممکن است ماه ها ادامه داشته باشد یا در طی دهه ها به طور متناوب ظاهر شود.

همچنین علائم می توانند خود را به روش های مختلفی بروز دهند.

به عنوان مثال، ممکن است یک نفر تحت تأثیر غم و اندوه مداوم قرار بگیرد، اما فرد دیگری ممکن است احساس بی حسی و عدم علاقه به زندگی را تجربه کند

دارو برای بسیاری از افراد یک مداخله مهم و بعضاَ نجات دهنده زندگی است و پزشکان غالباَ مشاوره یا سایر روشهای روانشناختی را نیز توصیه می کنند.

درمان افسردگی با یوگا یک درمان اضافی ارائه می‌دهد که می‌تواند با نیازهای فردی بیمار تطبیق داده شود و آنها را با ابزاری توانمند می کنند که می توانند بلافاصله در زندگی روزمره خود به کار گیرند.

این موضوعی است که افراد گاهی اوقات برای دسترسی به آن ماه‌ها  به صحبت درمانی می‌پردازند.

تخمین زده می‌شود که ۱۰ تا ۳۰ % از افرادی که مبتلا به افسردگی هستند در برابر درمان مقاوم هستند، که در دستورالعمل‌های NICE به عنوان افرادی که به دو دوره‌ ضد افسردگی مختلف واکنش نشان نداده اند، تعریف شده‌اند.

در مواردی مانند اینها درمان افسردگی با یوگا می تواند در این میان قدم گذاشته و با واکنش دارویی مناسب موثر باشد.

چرا از یوگا به عنوان یک درمان کمکی برای افسردگی استفاده می کنیم؟

افسردگی یک بیماری متنوع و پیچیده است که رویکرد “یک اندازه متناسب با همه” ممکن است برای بخش قابل توجهی از بیماران کاملاَ مؤثر نباشد.

افراد مبتلا به افسردگی اغلب باید مزایای استفاده از داروهای ضد افسردگی را با عوارض جانبی آن ارزیابی کنند.

متاسفانه، این واقعیت که افسردگی هنوز به طور کامل شناخته نشده است به این معنی است که هیچ درمان مناسبی برای آن وجود ندارد.

در زمینه دارویی و دیگر روش‌های درمانی، درمان افسردگی با یوگا می‌تواند به افراد در کنترل و درمان نشانه‌ها کمک کند و در موارد افسردگی خفیف، می‌تواند ابزاری برای خود درمانی باشد که از بدتر شدن علایم آن‌ها جلوگیری می‌کند.

مداخلات مبتنی بر یوگا به عنوان یک مداخله برای رفتار  افسردگی است و برای بیماران مبتلا به افسردگی مزمن و مقاوم در برابر درمان موثر است

افراد مبتلا به افسردگی سطوح بالایی از کورتیزول را نشان می‌دهند که با تغییرات مغزی در هیپوکامپ، قشر پیش پیشانی و بادامه ارتباط دارد.

در حالی که هیپوکامپ و قشر پیش پیشانی (که در تنظیم هیجان، تشکیل و تصمیم‌گیری دخیل هستند) به نظر می‌رسد که حجم خود را از دست می‌دهند و با ادامه (مسئول واکنش و واکنش استرس) بزرگ‌تر و فعال‌تر می‌شود.

افراد مبتلا به افسردگی، سطح کورتیزول “هورمون استرس” بیشتری را در تمام نقاط روز نسبت به افراد بدون افسردگی نشان می دهند.

درمان افسردگی با یوگا از نگاهی دقیق تر

مطالعات نشان داده است که میزان کورتیزول در کسانی که یوگا تمرین می کنند کاهش یافته است.

به نظر می‌رسد که تمرین های تنفسی که بخش مهمی از یوگا هستند، باعث واکنش آرامش بدن می‌شوند و در افراد مورد مطالعه، مراقبه ذهن آگاهی (جنبه دیگری از یوگا) با کاهش کورتیزول و همچنین کاهش اندازه آمیگدال همراه بوده است.

در یک مطالعه، شرکت کنندگان بلافاصله پس از کلاس یوگا سطح کورتیزول پایین تری را داشتند که نشان می دهد این تاثیر محدود به تمرین طولانی مدت نیست.

حرکات و ژست‌های یوگا

برخی از آساناهای یوگا یا حرکات بدنی یوگا می توانند به کاهش علائم خاص کمک کنند.

برای مثال، شما ممکن است بخواهید حرکات دلفین، پل یا پاپی را برای کمردرد امتحان کنید.

ژست جسد که در آن شما کاملا صاف بر پشت خود استراحت می‌کنید، می‌تواند به مسائل خواب کمک کند که کمبود خواب به افسردگی مرتبط است.

آیا یوگا درمانی میتواند جایگزین مشاوره درمانی شود؟
سلامت-روانی-آنلاین-و-تصویری

همانطور که گفته شد درمان افسردگی با یوگا برای انواع افسردگی ممکن نیست.

بسیاری از افسردگی های شدید میتوانند تا حد زیادی با ورزش و یوگا درمانی بهبود پیدا کنند اما در نهایت مداوا و ریشه کن نمی شوند.

در درمان اختلالات روانی هنوز هم مشاوره روانشناسی مطمئن ترین و تاثیر گذارترین راهکار می باشد.

درصد افرادی که از مشاوره روانشناسی به اشکال مختلف استفاده کرده اند بسیار بیشتر از روش های درمانی دیگر بوده است.

اما به یاد داشته باشید درمان افسردگی با یوگا هم مانند استفاده از غذاهای ضد افسردگی در پیشگیری و درمان این اختلال روانی تاثیر بسیار زیادی دارند.

شما دوست گرامی میتوانید با استفاده از خدمات مشاوره روانشناسی آنلاین سایت ویکی روان با مشاور مورد نظرتان به صورت صوتی و یا تصویری صحبت کنید و جلسه مشاوره برگزار نمائید. 

نشانه های بیماری روانی کدامند؟

بیماری روانی به گروهی از بیماریها گفته می شود که با تأثیر بر تفکر و رفتار باعث ایجاد ناراحتی برای فرد مبتلا یا ایجاد ناتوانی در وی می شوند. علت بیماری های روانی به خوبی شناخته نشده است ولی آنچه مسلم است این است که عوامل ژنتیک ، استرس های مختلف و نوع تعامل فرد با دیگران در ایجاد یا بروز آنها مؤثر است. افسردگی ، اضطراب ، وسواس ، اختلال دوقطبی و اسکیزوفرنیا از جمله این اختلالات هستند.


هر کسی، حداقل یک رابطه ی سمی در زندگی اش تجربه می کند. به نظر می رسد بعضی از اشخاص، مدام از یک رابطه ی بد به رابطه ی بد دیگری وارد می شوند و دلیلش را هم نمی دانند.

 

اگر شما هم اینچنین هستید، ممکن است مشکل، خود شما باشید و دلیل آن چیزی باشد که کاملا از کنترل شما خارج است. شما ممکن است روانی باشید! و این، علت داشتن رابطه های بد با دوستان، خانواده و همکاران تان باشد.


سایکو پث یا بیماری روانی چیست؟


سایکو پث یا اختلال شخصیت ضد اجتماعی، یک بیماری روانی است که تبعیت فرد از نُرم های اجتماعی را تحت تاثیر قرار می دهد. فرد سایکو پث، تمایل دارد اصول را زیر پا بگذارد، بدون توجه به عواقب رفتار کند و نسبت به دیگران، جور دیگری به نظر برسد. بیماران روانی معمولا دروغ می گویند، که گاهی آنها را به دردسر می اندازد. البته این که شما، مهربان ترین فرد در میان خانواده یا گروه دوستان تان نیستید، دلیل نمی شود روانی باشید. اما یک سری ویژگی های کلیدی وجود دارد که اگر ترکیب شوند، می توانند نشانگر سایکو پث یا روانی بودن شما باشند.


این علامت ها نشان می دهد شما با یک بیمار روانی روبرو هستید

زیاد دروغ می گویید فقط به این دلیل که می توانید!

معمولا وقتی کسی دروغی می گوید، برای خودش دلیلی دارد. ممکن است بخواهد از مواجهه با چیزی فرار کند، یا به احساسات کسی که دوستش دارد لطمه نزند. اما در مورد بیماران روانی اینطور نیست، آنها بی اختیار و وسواس گونه دروغ می گویند.

 

دروغگویی وسواسی خیلی با دروغ مصلحتی یا دروغ سفید تفاوت دارد. 


سایکو پث ها معمولا به خاطر عدم صداقت مزمن شان شناخته شده هستند، و هر وقت که بتوانند بدون هیچ دلیل منطقی، دروغ می گویند. اگر دیدید اغلب در حال دروغگویی هستید، و انگیزه ای هم برای حمایت از دروغ های خود ندارید، ممکن است یک بیماری روانی باشید!

اهمیتی به انجام کاری که درست است نمی دهید

سایکو پث ها، درکی از عملکرد اخلاقی و درست ندارند. حتی اگر بدانند کاری که می کنند درست نیست، بیشتر دوست دارند بی اعتنایی کنند و وانمود می کنند پیامدهای آن، تاثیری روی شان نخواهد گذاشت. همه ی بیماران روانی لزوما با خشونت رفتار نمی کنند یا دست به جنایت نمی زنند، اما آنهایی که احتمال این اقدامات برای شان وجود دارد، بیشتر به دست آوردهای فردی شان توجه دارند تا تاثیر علمکردشان روی دیگران.


از نظر دیگران خیلی مغرور هستید

نارسیسم یا خود پسندی، یک رفتار کلیدی در افراد سایکو پث است که اگر همراه با سایر علائم نباشد، می توان آن را اختلال شخصیت دانست. شخصیت های خود شیفته، نمی توانند احساسات دیگران را درک کنند و بینهایت خود محور هستند. شاید خیلی کوتاه مدت به کسی علاقه مند شوید رفتار کسی توجه تان را جلب کند اما این اتفاق تنها زمانی می افتد که سودی به شما برسد. اگر تمایل تان به تمجید و تحسین دیگران تامین نشود، احتمالا خیلی زود، خسته و دلزده شده و به سمت فرد یا چیز دیگری می روید.

اهمیتی به اینکه کلام یا رفتارتان کسی را برنجاند نمی دهید

بیشتر افراد، اگر رفتار اشتباهی در مورد کسی مرتکب شوند، حتی اگر کم هم شده، احساس گناه یا ناراحتی می کنند، چه از روی عمد کاری کرده باشند و چه تصادفا و غیرعمد. بیماران روانی یا ساکو پث، چنین احساسی ندارند. فرد روانی می تواند حتی نزدیک ترین فرد به خود را آزار بدهد و حتی از نظر فیزیکی با او برخورد کند، بدون اینکه احساس پشیمانی داشته باشد، چون توانایی احساس افسوس و رحم را ندارد. شاید متوجه بشوید که چند کلمه حرف تان چگونه اعتماد بنفس همکارتان را نابود کرده است، اما اهمیتی ندهید و هیچ احساس بدی نکنید.


منبع: نمناک

برای کسب موفقیت باید به خودتان نگاه کنید

محققان پس از بررسی زندگی روزمره افراد موفق به نتیجه جالبی رسیدند؛ اکثر افراد موفق عادات مشترکی دارند که تبدیل به خصیصه رفتاری آن‌ها شده است. شاید اگر این عادات را بشناسید و در زندگی به کار ببرید روزی شما هم در زمره افراد موفق قرار گیرید. 
ما در زندگی به انجام خیلی کارها عادت کرده‌ایم و این کارها معمولاً حاصل تکرار یک عمل یا حرف در یک دوره زمانی بوده‌اند. تکرار یک سری افکار هم می‌توانند در زندگی ما تاثیرگذار باشند و راه را برای رسیدن به موفقیت هموار نمایند،
 زیرا هر دستاوری نشات گرفته از اندیشه‌ای است. برای رسیدن به موفقیت عمل به تنهایی کافی نیست. ما می‌توانیم از افکارمان نیز در جهت کسب موفقیت استفاده نماییم چون عمل زاییده افکار است.
 انسان‌های موفق هر روز چیزهایی را به خود تلقین می‌کنند تا ملکه ذهن‌شان شوند و به آنان در مسیری که در پیش دارند، کمک نمایند.

اگر دائما در حال تلاش هستید ولی در نه در زندگی شخصی و نه در زندگی حرفه‌ای خود موفقیتی به‌دست نمی‌آورید؛ یک قدم عقب بروید.
ممکن است مشکلتان غیر از چیزی باشد که فکر می‌کنید؛ انسان‌ها اکثر اوقات وقتی موفقیتی کسب نمی‌کنند با خودشان می‌گویند اگر دانش بیشتری داشتم؛ اگر فرصت برایم به‌وجود می‌آمد.
اگر از ارتباطات قوی برخوردار بودم یا این‌که شانس داشتم حتما به جایی می‌رسیدم. 
مشکل شما می‌تواند چیزی باشد که به آن اعتقاد دارید؛ نوع فکر کردن و دیدتان به زندگی و اطرافتان باشد و همین مسئله روی کارهای شما تأثیر می‌گذارد.

خیلی سخت است بتوان فردی را پیدا کرد که با کار و تلاش بی‌وقفه در کنار داشتن چشم‌اندازی به آینده توانسته باشد ثروتی بالغ بر ۲۰ میلیارد دلار جمع‌آوری کند. «جک ما» یکی از آن افراد است. 
مؤسس و مدیرعامل یکی از بزرگ‌ترین و مشهورترین پورتا‌ل‌های تجارت الکترونیک بر روی پلتفرم وب، تبدیل به یکی از ثروتمندترین مردان جهان شده است.
 اما هیچ‌گاه اجازه نداده که ابر موفقیت جلوی دید و چشم‌انداز او را بگیرد یا این‌که فراموش کند از کجا آمده است. 

کلیدهای موفقیت وی، واقعی و قابل لمس است؛ کلیدهایی که می‌تواند برای همه مردم منبع الهام باشد؛ فرقی نمی‌کند این افراد میلیاردهای موفق باشند یا صاحبان و مالکان کسب‌وکارهای کوچک.

چرا مشاوره روانشناسی اهمیت دارد؟

باید پذیرفت که مشکلات، جزء جدایی‌ناپذیر زندگی بشر است. برخی معتقدند، مشکلاتی که در زندگی برایشان به وجود می‌آید، باید خودشان به‌تنهایی سر و سامان دهند، در حالی که این دیدگاه نادرست است.
چرا مشاوره روانشناسی اهمیت دارد؟
زیرا در دوره‌ای که فراوانی اندیشه‌ها و تنوّع سلیقه‌ها وجود دارد، بسیار دور از ذهن است که خود انسان بتواند به‌تنهایی از پس آن‌ها بر بیاید. ما در جهانی زندگی می‌کنیم که همه روزه به دنبال تغییر و تحوّل است. انسان نمی‌تواند به تنهایی و بدون کمک گرفتن از دیگران، برنامه‌ریزی دقیق داشته باشد و زندگی خود را پیش ببرید.

 انسان تنها موجودی است که با هم‌نوعان خود به تبادل نظر می‌پردازد و برای شناخت و حلّ مشکلات خودش با آنان مشورت می‌کند. راهنمایی و مشورت در طولِ زندگی آدمیان مطرح بوده است. 

با توسعة علوم انسانی و رشد علوم رفتاری در جامعه، به علوم روان‌شناسی و روان‌پزشکی توجه ویژه‌ای شد. امروزه راهنمایی و مشاوره به صورت حرفه‌ای برای کمک به افراد جامعه مطرح می‌شود. 

افرادی که در شیوة تربیت فرزندان، سازگاری با محیط، تصمیم‌گیری، روابطِ خانوادگی، مهارت‌های اجتماعی و شیوة زندگی مشکلاتی دارند، مشاوره به این افراد کمک می‌کند تا راهِ حلّ مناسبی برای مشکلاتشان بیابند.

امروز بشر در دورة پیچیده‌ای زندگی می‌کند؛ یکی از مشخصات این دوره، تخصصی شدن مسائل و وابستگی افراد به یکدیگر جهت استفاده از تخصصشان، برای تداوم یک زندگی متعادل است. لذّت بردن از زندگی شخصی و رشد و تعالی شخصیت، شکوفا نمودن استعدادها و ارضای نیازها، اعم از نیازهای اولیة جسمانی، نیاز به امنیّت و آرامش، نیاز به دوست داشتن و دوست داشته شدن، نیاز به احترام و نیاز به شکوفایی در دنیای امروز فرایند ساده‌ای نیست؛ انسان در تمام این مراحل، به داشتن مشاور روانشناسی و مشاوره کردن نیازمند است.

 مشکلات روحی- روانی، اقتصادی، مشکلات تحصیلی، موضوع مسکن، ازدواج و اشتغال جوانان از جملة این مشکلات بشمار می‌رود. در جامعه کنونی که انسان‌ها با انواع استرس‌های شغلی و اضطراب‌های متعددی از جمله، مواجه هستند، باید بیاموزند که چگونه با این عوامل سازگار شده و با شناخت بیشتر، رفتارهای خود را مطابق با الگوها و هنجارهای اجتماعی تطبیق دهند تا بتوانند با دیگران روابط اجتماعی مطلوبی برقرار سازند.

امروزه نیز به دلیل پیچیدگی جوامع بشری،‌ افراد به نحوی با مشکلات روانی خود و یا کسانی که در ارتباط با آنان هستند، روبه‌رو می‌شوند. کودکان و نوجوانان از اخلاق و برخورد والدین در رنج هستند؛ والدین از ناسازگاری، طغیانگری، پرخاشگری و رفتارهای نابهنجار کودکان و نوجوانان خود ناراحت و در غم و اندوه به سر می‌برند. در مدارس، دانش آموزان زیادی وجود دارند که کم و بیش دارای مشکلات روانی می‌باشند؛ در خانواده‌ها، بسیاری از همسران به دلیل مشکلات روانی خود، همسر و یا هر دو، زندگی آرام و لذت‌بخشی ندارند و زمینة ناراحتی‌های فرزندان را نیز فراهم می‌سازد؛ بنابراین، هر شخصی در ابعاد گوناگون زندگانی فردی، به راهنمایی و مشاوره نیازمند است.

 ما در انجام کارهای خود؛ مانند تحصیل، شغل، ازدواج و ... در وهله اول؛ بهترین راهکارها را مورد بررسی قرار داده و از نیروی عقل استفاده می‌کنیم. امّا مسئله اینجاست که برای اینکه در به‌کارگیری عقل و اندیشه دچار لغزش نشویم، بهتر است قبل از انجام هر تصمیمی، با مشاوران مجرب مشورت کنیم؛ زیرا همة ما نیاز داریم که تا با معیارهای دیگری که دربارة مشکلمان داریم، آشنا شویم و نظرهای آن‌ها را هم بشنویم تا بتوانیم آن موضوع را به خوبی تحلیل کنیم. استفادهِ از تجربه‌ها و اطلاعات افراد مجرب، به ما کمک می‌کند تا از عملکردِ خود نتایج بهتری بگیریم. مشاوره در سه مرحلة مهم زندگی عبارتند از:

۱- انتخابِ رشتة تحصیلی و در پایان تحصیلات، انتخابِ شغل.

۲- تشکیلِ خانواده.

۳- تربیتِ فرزند و ارتباط با خانواده

گاهی اوقات ما در طول زندگی، با کسی مشکلی نداریم و از کسی هم ناراحت نیستیم ولی حال خوبی را در خود احساس نمی‌کنیم. این بدان خاطر است که با خودمان درگیر شده‌ایم. بهتر است بگوییم با خودمان قهر هستیم؛ از خودمان خسته شدیم و نمی‌دانیم علت آن چیست؟ شما فکر می‌کنید در این زمان باید چه‌کار کرد. به خصوص زمانی که فکر می‌کنید خودتان باعث مشکلات نبوده‌اید و مقصر هم نیستید. به‌نوعی شما خود را یک قربانی به‌حساب می‌آورید؟ مثلاً قربانی مشکلات خانوادگی، بیماری‌های موروثی، اتفاق‌های غیرقابل پیش‌بینی و... اگر شما هم این مشکل را دارید، باید بدانید مشکل شما تا حدود زیادی قابلِ حل است و بهتر است هرچه زودتر با یک متخصص مشورت کنید.

چرا اغلبِ مردم، به مشاوران متخصص مراجعه نمی‌کنند؟

در کشور ما، اغلب مردم ترجیح می‌دهند مشکلاتشان را خودشان حل کنند تا اینکه با مشاوری در میان بگذارند. واقعاً چرا اغلب مردم تمایلی به استفاده از مشاوران روان‌شناسی و روانپزشکان ندارند. این موضوع علت‌های فراوانی دارد که آن‌ها را می‌توان به سه قسمت تقسیم نمود:

۱- ناآگاهی برخی از مشاورین نسبت به حرفة خود و نداشتن شرحِ وظایف درست برای یک مشاور مجرب.

۲- ناآگاهی و نداشتن باور مراجعه‌کننده برای مشورت و مشاورة خود.

۳- تصورات خرافی برخی مردم از رفتن نزد مشاور یا روان‌پزشک.

۱- ناآگاهی برخی مشاورین از حرفه خود و نداشتن شرح وظایف درست برای یک مشاور مجرب

در کشورهای غربی، نه تنها در زمینة مسائل خانوادگی و روان‌شناسی بلکه در سایر موارد نیز برای حلِ مشکلات خود به مشاور و متخصص مربوطه مراجعه می‌کنند. امّا بر اساس تجربیاتی که در ایران داشته‌ایم، علت اصلی «بی‌میلی مردم»، خود مشاورین هستند. بسیاری از مردم تمایل زیادی دارند تا برای حل مسائلشان به مشاور مراجعه کنند. بارها مشاهده کرده‌اید که شخصی وارد اتوبوس یا تاکسی می‌شود و بدون شناخت قبلی، با شما یا راننده و یا دیگر سرنشین‌ها درد دل می‌کند؛ زیرا بسیاری از مردم علاقه دارند که مسائل و مشکلات خود را صریح و روشن بیان کنند. اغلبِ مردم، حرف‌ها و درد دل‌هایشان را در سینه نگه نمی‌دارند و دوست دارند که با هرکسی درد دل کنند. البته این عمل کار درستی نیست، بلکه آن‌ها باید یاد بگیرند حرفشان را کجا و به چه کسی بگویند. برای این کار و حلِ مشکلات خود، بهتر است به مشاور و متخصص مربوطه مراجعه کنند. امّا مشاور توانمندی که شرایطشان را باور داشته باشد، پیدا نمی‌کنند. آن‌ها مطمئن نیستند که به همین راحتی بتوانند مشاوری پیدا کنند که قادر به حل مشکلاتشان باشد. با احترام به همگی مشاورین و روان‌شناسان، معتقدم تعداد مشاورینی که مردم با تمام وجود باورش داشته باشند، کم هستند. «باور» در انسان‌ها نیروی قدرتمندی است. درکِ باورها، کار مشاوران و متخصصان را برای حل مشکلات بسیار آسان می‌کند.

بنابراین در بخش نخست باید گفت، برای بهبود این مشکل، این مشاورین هستند که باید حداقل در حد و اندازه‌های باورهای آن‌ها عمل کنند. ما مردم بسیار مهربان و باشعوری داریم، آن‌ها به‌راحتی می‌توانند تشخیص دهند که آیا فلان مشاور قادر است مسائلشان را حل و فصل کند یا خیر. متأسفانه برخی از مشاورین نشانه‌های خوبی برای تقویت باورهای مردم از خود بروز نمی‌دهند. بایست باور کنیم که برخی از برخوردهای ابتدایی می‌تواند مراجعین را از این‌گونه ارتباطات ناامید کند. برای مثال ممکن است یک مشاور از نظر توانایی‌های تخصصی فوق‌العاده خوب باشد و بتواند مشکل مردم را حل کند، امّا وقتی او در برخورد با فرد مراجعه‌کننده قرار می‌گیرد، به علت خستگی و یا هر دلیلِ دیگر، چهرة عبوس خود را به فرد منتقل می‌کند، این پیام روشن را به مخاطبین خود می‌دهد که لطفاً با وجود همه توانایی‌هایم به من نزدیک نشوید و مرا باور نکنید؛ من مشاورِ خوبی نیستم، چون حتی از تقدیم یک لبخندِ ساده به شما ناتوانم، پس چگونه می‌توانم با شما ارتباط برقرار کرده و حال شما را بهتر کنم.

همیشه باورهای عمیق یک مراجعه‌کننده، راهِ درمان مشکلات او را به شدت هموار می‌سازد؛ بنابراین بهتر است قبل از آنکه روشِ درمانی خود را آغاز کنیم، باورهای او را نسبت به خودمان بیشتر و مطلوب‌تر کنیم. سپس در ادامة جلسات هفتگی، می‌توانید روش‌های خود را نیز برای حلِ مشکل او به‌کار ببندید. وقتی مراجعه‌کننده‌ای با باورِ عمیق نسبت به یک مشاور، به او مراجعه می‌کند، بهبودی بسیار سریع و شگفت‌آور اتفاق می‌افتد؛ بنابراین نباید مردم را مقصر بدانیم، آن‌ها مشاوری را می‌خواهند که بتوانند او را درک کنند یا باورش داشته باشند.

این گروه از مشاوران باید این پرسش کلیدی را از خود بپرسند که: چرا با داشتن مدرکِ دکترای تخصصی در حوزة روان‌پزشکی و یا روان‌شناسی، قادر به حلِ مشکلات مردم نیستند؟ اگر ضعف در کیفیت آموزشی دانشگاه‌ها، کتاب‌های دانشگاهی و یا استادان این رشته‌هاست، باید مسئولان مربوطه چاره‌ای بیاندیشند و اگر هم ضعف در خودشان است، موقتی مشاوره دادن را رها کرده و به فکر تقویتِ توان تخصصی خود باشند و پس از آنکه مهارت لازم را کسب کردند،  اقدام به مشاوره نمایند. چنین مشاورانی یا فرصت کافی برای یافتن راهِ حل ندارند و یا نمی‌خواهند به خود زحمت بدهند و در رابطه با مراجعه‌کنندگان به بررسی راهکارهای گره گشا بپردازند. برخی هم متأسفانه مراجعه‌کنندگان را صندوقِ پول‌شمار خود می‌بینند. گاهی لازم است یک مشاور، ساعت‌ها و روزها به بررسی مشکل مراجعه‌کننده بپردازد. نباید فراموش کرد که او به امید حلِ مشکلش به ما پناه آورده است و تا زمانی که مشکل او را با اعماق وجودمان لمس نکنیم، قادر به حل آن نخواهیم بود.

اگر قرار باشد یک روان‌پزشک یا روان‌شناس، به‌صورت غیرمسئولانه عمل کرده و صورت مسئله را پاک کند، مشاوره دیگر چه ارزشی دارد. اینکه بتوانید به‌عنوان یک مشاور خانواده، امید به زندگی را به دیگران هدیه کنید، حسِ بسیار خوبی است که با هیچ لذّتی جایگزین نمی‌شود. بهترین حالت برای یک «مشاور» این است که شب‌ها با خیالی آسوده از حل مشکلات مردم، سر بر بالین بگذارد؛ امّا اگر این مشاورین نمی‌توانند یا نمی‌خواهند این لذت‌ها را بچشند، مشکل خودشان هستند و مردم دیر یا زود به ناتوانی آن‌ها در حل مشکلاتشان پی خواهند برد، و در نهایت یک مشاورِ خوب نباید مسئولیت خود را در قبال تعهدات خود نسبت به مراجعه‌کننده فراموش کند. وجدان کاری و داشتن اعتقادات قوی عوامل اصلی یک درمانگر است. اگر چیزی به جز رضایتِ خدا و بنده‌اش در هر کاری باشد، آن کار نتیجه‌اش شکست و تباهی است.

۲- ناآگاهی و باور نداشتن مراجعه‌کننده به فواید مشورت

شاید شما هم دیده یا شنیده‌اید که وقتی به شخصی پیشنهاد می‌کنند تا برای مشاوره به نزد یک روان‌شناس یا روان‌پزشک برود، در پاسخ می‌گوید: «روانی خودتی نه من»؛ برخی از افراد هم در جامعه هستند که همیشه خودشان را علامه می‌دانند و فکر می‌کنند در تمامی زمینه‌ها درست فکر می‌کنند و درست تصمیم می‌گیرند و درست عمل می‌کنند. شاید شما نیز با این‌گونه افراد برخورد داشته‌اید که وقتی به آن‌ها پیشنهاد می‌کنید تا به نزد مشاور بروید، یک‌باره جلوی شما می‌ایستد و می‌گوید: من همه آن‌ها را درس می‌دهم، روان‌شناس‌ها چیزی نمی‌دانند؛ یا برخی از افراد را می‌بینم که «خود درمان‌گر» هستند و برای هر بیماری، داروی سر خود می‌خورند و به هر کسی هم که احساس می‌کنند مشکلی دارد، دارو تجویز می‌کنند.

۳- تصوّرات خرافی برخی مردم از رفتن نزد مشاور یا روان‌پزشک

برخی از افراد در جامعه معتقدند که مشاور، روان‌شناس و روان‌پزشک مساوی است با: قرص و کپسول و خواب. تا می‌گویید برای مشاور و یا درمان نزد دکتر یا مشاور بروید، می‌گوید: من که مریض نیستم، می‌خواهی مرا قرص بدهید که دائم در خانه بخوابم.

علت تمامی موارد فوق، ناآگاهی مردم و فرهنگِ غلط رایج در بین آن‌هاست؛ در اینجا بهتر است از رسانه‌ها، رادیو، تلویزیون و روزنامه‌ها کمک گرفت؛ برنامه‌های گوناگونی پخش و این موضوع در میان جامعه فرهنگ‌سازی شود. البته شاید بهتر باشد که این فرهنگ‌سازی از خانه و خانواده و دبستان شروع شود و آن‌قدر تکرار شود تا این فرهنگ در میان مردم نهادینه گردد؛ تا همان طوری که برای مسائل حقوقی خود به دنبال وکیل می‌روید، برای مسائل و مشکلات خانوادگی و تحصیلی و شغلی و... به دنبال یک مشاور خانوادگی باشید.

تعریف مشاور

مشاور از تمامی فعالیت‌های اخلاقی تشکیل یافته است که در آن مشاور متعهد، تلاش می‌کند تا به آن دسته از رفتارهایی بپردازد که بتواند به حل مشکلات و مسائل او منجر شوند. مشاوره به رابطة حرفه‌ای بین یک مشاور آموزش‌دیده و مراجع دلالت دارد. این رابطه معمولاً میان دو نفر است. اگر چه بعضی مواقع مشاوره با بیش از دو نفر صورت می‌گیرد. این رابطه برای کمک کردن به مراجعان، برای درکِ نظرات آنان در مورد محیط زندگی خود و شناختِ راهی برای رسیدن به اهداف انتخاب شده فردی، از طریق انتخاب راه‌های سنجیده و حلِ مشکلات هیجانی و میان فردی برگزار می‌شود.

اهداف مشاوره

در تعاریف بیان شده که «مشاوره» به فرد کمک می‌کند تا خود را بشناسد. هدف از اینکه فرد خود را بشناسد این است که با این شناسایی به‌صورت انسانی مؤثرتر و خلاق‌تر و در نتیجه شادمان‌تر درآید و بتواند به‌صورت فعّال‌تر در اجتماع ظاهر گردد. افزایش رشدِ شخصی و روانی فرد در مسیر رشدِ اجتماعی است. بدین طریق مشاوره و راهنمایی دارای دو هدف است:

۱- هدف آنی: هدف آنی راهنمایی کمک و راهنمایی فرد در حلِ مشکلات تحصیلی، خانوادگی و شغلی است که این را علاج واقعه قبل از وقوع می‌دانند و باعث جلوگیری از اتلاف سرمایة مادی و معنوی فرد در راهی ناشناخته می‌شود.

۲-هدف غایی: فرد خود قادر باشدیا بتواند با بینشِ صحیح به حلِ مشکلات خویش پرداخته و عاقلانه رفتار نماید. این است که راهنمایی آنی شرط لازم و مکمّل راهنمایی غایی و نهایی است.

فواید مشورت کردن

۱- بهترین شناختن منافع و مصالح و راهِ تأمین آن‌ها و در نتیجه سرعت در حل مشکلات؛

۲- رشد اندیشه و قدرتِ تدبیر؛

۳- پی بردن به نقص و نارسایی فکر شخص (تواضع در فکر) و مصون بودن از غرور و استبداد؛

۴- شناسایی افراد شایسته، خوش فکر و مبتکر؛

۵- شخصیت دادن به افراد و به دنبال آن رشد شخصیت اجتماعی؛

۶- ایجاد هماهنگی و وحدت در مقام اندیشه و عمل و جلوگیری از اختلافات نظری و عملی؛

7- زنده کردن حسِ همکاری و هم یاری در افراد؛

8- کاهش میزان خطا و لغزش و همچنین مصون ماندن از حسد دیگران در صورت پیروز شدن در کار.

ویژگی‌های یک مشاورِ خوب

امام على (علیه‏السلام) فرموند: «خَیْرُ مَنْ شاوَرْتَ: ذَوُوالنُّهى وَالْعِلْمِ وَأُولُوالتَّجارِبِ وَالْحَزْمِ»؛ بهترین کسانى که با آنان مشورت مى‏کنى، صاحبان خرد و دانش و تجارب و دوراندیشى‏اند.(غررالحکم، ج3، ص428)

مهمتر از اصل «مشورت»، شناختن و یافتن مشاوران خوب و شایسته است ولى این «خوبى» و «شایستگى» در مشاوره چیست؟ 

معیار آن کدام است؟ تأثیر ویژگی‌های اخلاقی در فرایند مشاوره؛ در دنیای معاصر و ناتوانی و محدودیت انسان در دستیابی به تمام امکانات و اطلاعات کمی و کیفی، نقش راهنمایی و مشاوره از برجستگی خاصی برخوردار است، لذا انسان جهت رفع احتیاجات و برآوردن نیازهای روحی و جسمانی خود به مشاوره و راهنمایی نیاز دارد.

زنان چطور موفق میشوند؟

زنان در تمام دنیا نقش اساسی در توسعه اقتصادی و فضای کسب و کار کشور خود دارند. زنان با بهره‌گیری از خلاقیت ذاتی به پیشرفت کسب و کار کمک کرده و در راه اندازی کسب و کارهای نو و خلاقانه پیشرو هستند.مشارکت زنان در فعالیت های اقتصادی نه تنها در توسعه ظرفیت ها و توانایی های زنان، بلکه در فرآیند توسعه اقتصادی و اجتماعی جامعه نقش کلیدی داشته و دارد.

در سراسر جهان، زنان ثابت کرده اند می توانند رهبران موفقی برای کسب و کار باشند. در زیر برخی از توصیه های عملی برای تبدیل شدن به یک زن موفق در کسب و کار آورده شده است:

مراحل عمومی رسیدن به موفقیت زنان در کسب و کار

۱- علایق خود را دنبال کنید

علایق خود را در زندگی پیدا کنید و آن ها را دنبال کنید. برای پیشرفت در هر زمینه ای، شما باید کاری را انجام دهید که مورد علاقه ی شماست زیرا در زمان سختی ها، انگیزه و اشتیاق ادامه کار را خواهید داشت. شما باید نقاط قوت و ضعف خود را شناسایی کنید و دیدگاه واضح تری از اهداف خود در زندگی داشته باشید.

۲- با برنامه حرکت کنید

موفقیت در نتیجه برنامه ریزی طولانی مدت و کوتاه مدت است. یک برنامه خوب به شما کمک می کند تا زمان خود را کنترل کنید و بتوانید کارهای مورد نیاز را برای رسیدن به اهداف خود به موقع انجام دهید. شما پس از تعیین اهداف باید برنامه های روزانه،هفتگی،ماهیانه و سالانه برای رسیدن به این اهداف را بنویسید.

۳- ارتباطات خود را افزایش دهید

ایجاد ارتباطات و روابط متقابل با دیگر متخصصان بسیار سودمند است و این امکان را برای شما فراهم می کند تا مباحث حوزه کسب و کار خود را بیاموزید، از پیشرفت های جدید در زمینه کسب و کار مطلع شوید و یا راه حل مشکلاتی که در کار برای شما بوجود می آید را پیدا کنید. شبکه ارتباطی می تواند ابزاری مناسب برای شما و حرفه شما، در زمان حال و سالهای آینده باشد.

۴- خلاق باشید

خلاقیت شامل راه های نوآورانه و در عین حال موثر برای مقابله با مشکلات و ارائه دیدگاهی منحصر به فرد می باشد.هنگام مواجه با مشکلات، از یک برگه کاغذ استفاده کنید، در مورد راه حل های احتمالی فکر کنید و چیزهایی را که به ذهن شما می آید بنویسید. سعی کنید ذهن خود را از چنگال واقعیت آزاد کنید و راه حل هایی نو و خلاقانه بنویسید.

۵- مشتاق یادگیری باشید

شما با هر سطح دانشی که باشید، مطمئن باشید مطالب بسیاری وجود دارد که هنوز نمی دانید و باید شروع کنید به یادگیری آن ها.

نقاط ضعف خود را شناسایی کنید و دائما در حال تلاش برای بهبود آنها باشید. حتی زمانی که به توانایی های خود اطمینان دارید، همیشه باید تلاش کنید که مهارت های خود را افزایش دهید. هر اندازه می توانید از افراد اطراف خود بیاموزید و مشورت بگیرید. از مطالعه کتاب ها و مجلات برای افزایش دانش و بهبود تصمیم گیری یا مهارت های فردی غافل نشوید.

۶- همیشه در تلاش باشید

صرف نظر از اینکه چه فرصت هایی برای شما به دست می آیند یا چه میزان تجربه و دانشی داشته باشید، کلید شماره ۱ موفقیت، سخت کار کردن است. هنگام کار کردن، بر روی کار خود تمرکز داشته باشید و از حواس پرتی پرهیز کنید.برای موفقیت، شما نیاز به پشتکار دارید. از شکست نترسید و به یاد داشته باشید که تا اشتباه نکنید چیزی یاد نمی گیرید.

برای موفقیت در کسب و کار باید از منطقه امن و راحت خود بیرون بیایید و برای دستیابی به اهداف خود باید خود را مقابل مشکلات و خطرات قرار دهید. هر موفقیت فردی اعتماد به نفس شما را افزایش می دهد و شما را تشویق می کند تا بیشتر تلاش کنید. حتی زمانی که هیچ چیز مطابق میل شما نباشد، به یاد داشته باشید که این پایان جهان نیست و شما می توانید دور بعدی بهتر باشید.بنابراین قوی و شجاع باشید.

منبع: فیکسون

از دید روانشناسی چند نوع خیانت داریم؟

خیانت و بی‌وفایی در جوامع امروزی بسیار شایع و رشد زیادی در سالیان اخیر داشته است. در این مقاله ابتدا به تعریف خیانت و سپس انواع خیانت و پیامدهای آن می‌پردازیم.

انواع خیانت کدامند؟

در منابع علمی موجود، بی‌وفایی و خیانت‌های زناشویی دسته‌بندی شده است. به طور کلی، می‌توان انواع خیانت‌های زناشویی را بر روی یک طیف در نظر گرفت، طیفی که یک سر آن بی‌وفایی‌های عاطفی قرار دارد و سر دیگر آن خیانت‌های جنسی. این دیدگاه، بی‌وفایی و خیانت را به سه دسته همراه با طبقه‌بندی‌های فرعی تقسیم می‌کند که عبارتند از:
۱. خیانت‌های عاطفی: در این نوع از بی‌وفایی عاطفی، یکی از زوجین به دلایل مختلف، مشکلات یا مسائل عاطفی فرد و خانواده را بیش از آنکه با همسرش مطرح کند، با فرد دیگری خارج از خانواده‌اش در میان می‌گذارد و از او حمایت عاطفی می‌جوید. در واقع فرد غریبه‌ای تکیه‌گاه عاطفی همسر پیمان‌شکن و بی‌وفا می‌شود. بی‌وفایی‌های عاطفی اشکال فرعی مختلفی دارد که از این قرارند: ارتباط از طریق اینترنت، ارتباط در محیط‌های کار یا ارتباطات تلفنی.
۲. خیانت‌های جنسی: خیانت جنسی به معنای روابط جنسی مرد یا زنی دارای همسر با جنس مخالف است که غریبه می‌باشد. این خیانت در همه فرهنگ‌ها و تمام اعصار امری ناپسندیده تلقی شده است.
۳. خیانت‌های مرکب: خیانت‌های مرکب شکل ترکیبی بی‌وفایی‌های عاطفی و خیانت‌های جنسی است. همان‌گونه که پیش از این گفته شد، اگر دو نوع خیانت دیگر (عاطفی و جنسی) را دو سر طیف بی‌وفایی و خیانت در نظر بگیریم، می‌توان خیانت ترکیبی را در این دیدگاه حد وسط منظور کرد و از همین جا شاید بتوان نتیجه گرفت که این نوع خیانت احتمالاً فراوان‌تر از دیگر اشکال آن است. مسیر پیموده شده در این نوع خیانت را می‌توان به شکل روشن‌تر از انواع دیگر ردیابی کرد. به این ترتیب که فرد خیانتکار یا در آغاز درگیر مسائل عاطفی شده و در نهایت به مسائل جنسی کشیده می‌شود، یا ابتدا صرفاً درگیر امور جنسی می‌شود و سپس در ارتباطش جنبه‌های عاطفی پدیدار می‌شود.
4.خیانت تصادفی: این نوع خیانت قرار ملاقات بدون برنامه‌ریزی است که از یک رابطه‌ی عشقی و صمیمانه ناشی می‌شود. این نوع رابطه وقتی اتفاق می‌افتد که زوجین تنها هستند. در حال مسافرت‌اند، وقتی مشکلاتی در خانه دارند یا وقتی همسرشان به دلیل مشکلات جسمی و پزشکی، حاملگی یا به دلایل دیگر در دسترس نیست.
۵. با چند زن رابطه داشتن (زن‌بازی کردن): با چند زن رابطه داشتن باعث شکل‌گیری یک پیشه سرگرم‌کننده در روابط نامشروع شده است که تقریباً شبیه سرگرمی و تفریح معمولی برای آنها است.
۶. رابطه نامشروع رمانتیک: این نوع رابطه به خاطر عاشق کسی شدن و در دام عشق کسی افتادن به وجود می‌آید. رابطه نامشروع رمانتیک خطرناک است و به افرادی که درگیر آن می‌شوند به اندازه کافی صدمه و آسیب می‌زند.
۷. رابطه نامشروع براساس توافقات زناشویی: در این خیانت‌ها هر دو نفر به طور آشکار یا ضمنی توافق می‌کنند که روابط نامشروع بیرون از خانه داشته باشند.

منبع: drmahdiyehasadi

مزایای استفاده از نوروفیبدک برای سلامتی مغز چیست؟

فرضیه نوروفیدبک این است که مغز با برق کار می‌کند و اگر ولتاژ این برق کمتر یا بیشتر از حد استاندارد باشد شخص دچار آسیب می‌شود.

برای همین مغز را بررسی کردند و امواجی را در مغز شناختند به نام‌های:

  • آلفا
  • بتا
  • گاما
  • دلتا و
  • فتا

این مسئله مثل برق شهری است.

یعنی در برق شهری در ایران اگر ولتاژ بیشتر از ۲۲۰ ولت یاشد وسیله را می‌سوزاند و اگر کمتر باشد وسیله کار نمی‌کند.

حالا ما باید وسیله‌ای را داخل مغز بگذاریم که بتواند این ولتاژ را کنترل کند تا بیشتر یا کمتر نشود و در دامنه استاندارد بماند.

نوروفیدبک در فارسی به معنی «پسخوراند زیستی» است

سپس نام‌های دیگری گذاشتند مثل ورزش مغز، آینه مغز، تمرین ذهنی و… تا معنی کار روانی از روی این درمان برداشته شود.

بنابراین سخت‌افزارهایی تعبیه کردند که امواج مغزی را ثبت می‌کند و کار نوار مغز را انجام می‌دهد.

بعد از آن به راه‌هایی رسیدند که بتوانند امواج مغزی را تجزیه و تحلیل کنند.

مثل اینکه ما روبروی آینه ایستاده باشیم هرچه آینه صاف‌تر باشد بهتر و با کیفیت‌تر نشان می‌دهد.

سیستم نوروفیدبک را به مغز می‌دهیم در واقع این آینه را در برابر مغز قرار می‌دهیم تا بتواند خودش را ببیند

برای مغز این کار لذت‌بخش است سپس امواج گرفته شده از مغز وارد کامپیوتر می‌شوند.

بنابر موج هر شخصی، یک سری تنظیماتی صورت می‌گیرد و دستگاه بنا به آن امواج گرفته شده از شخص تکلیفی به مغز می‌دهد.

مثلا در کامپیوتر به شخص نشان می‌دهیم که سه قایق انیمیشن وجود دارد.

که یکی خود شخص است و دو تای دیگر رقبای او هستند ما به فرد می‌گوییم که باید راهی پیدا کنید که سرعت قایق را بیشتر کنید.

اگر بتواند که باید آن را تکرار کند و اگر نتواند باید با تمرکز و آرامش به صفحه مانیتور نگاه کند.

مغز بعد از چند جلسه خودش را هماهنگ می‌کند.

یعنی مغز در آن واحد باید تعادل خود را حفظ کند تا صحیح به مقصد برسد.

از آن به بعد خود فرد به این نتیجه می‌رسد که دیگر می‌توانم خودم را کنترل کنم و به کمک کسی احتیاج ندارم که همه این‌ها با تمرین امکانپذیر است.

این تمرین‌ها در فرد شرطی‌سازی می‌شود و در تمام موارد زندگی می‌تواند به کار بگیرد.

خدمات نوروفیدبک در مراکز مشاوره ای مانند کلینیک روانشناسی دکتر فرناز فریدی ارائه می شود.

منبع: سایت روانشناسی ویکی روان

شاخصه‌های رشد کودک بر اساس منظومه رشد

هسته پژوهشی قرآن و روانشناسی دانشگاه تهران در راستای پیگیری مطالبات مقام معظم رهبری در حوزه اسلامی سازی علوم انسانی، سلسله نشست هایی را با حضور استادان دانشگاه و حوزه برگزار می کند.

 

بنا بر این گزارش، نشست «معرفی منظومه رشد بر اساس مستندات قرآنی»، امروز، 28 خردادماه در دانشکده روانشناسی دانشگاه تهران برگزار شد.

 

همچنین، نشست «شاخصه های رشد کودک بر اساس منظومه رشد» با سخنرانی «هادی بهرامی»، عضو هیت علمی دانشگاه تهران و «احمدرضا اخوت»، متخصص روانشناسی اسلامی، سه شنبه، 4 تیرماه در دانشکده روانشناسی دانشگاه تهران، اتاق شورا برگزار می شود.

 

این گزارش می افزاید: مقام معظم رهبری در سال 1393 در دیدار با استادان دانشگاه ها لزوم تحول علوم انسانی را مورد تاکید قرار دادند و فرمودند: «مسئله‌ى دیگر هم مسئله‌ى علوم انسانى است، که از مدتى پیش این مطلب را مطرح کردیم؛ دلایل این کار هم مکررا گفته شده. حقیقتا ما نیازمند آن هستیم که یک تحول بنیادین در علوم انسانى در کشور به‌وجود بیاید. این به معناى این نیست که ما از کار فکرى و علمى و تحقیقىِ دیگران خودمان را بى‌نیاز بدانیم - نه، برخى از علوم انسانى ساخته‌وپرداخته‌ى غربى‌ها است؛ در این زمینه کار کردند، فکر کردند، مطالعه کردند، از آن مطالعات باید استفاده کرد - حرف این است که مبناى علوم انسانى غربى، مبناى غیرالهى است، مبناى مادّى است، مبناى غیر توحیدى است؛ این با مبانى اسلامى سازگار نیست، با مبانى دینى سازگار نیست. علوم انسانى آن‌وقتى صحیح و مفید و تربیت‌کننده‌ى صحیح انسان خواهد بود و به فرد و جامعه نفع خواهد رساند که براساس تفکّر الهى و جهان‌بینى الهى باشد.»


منبع: خبرگزاری شبستان